English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
as dull as a ditch-water U مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cassette U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic U فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reel U قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled U قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling U قرقره فیلم حلقه فیلم
reels U قرقره فیلم حلقه فیلم
filmstrip U نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
reduplicative U تکراری
reiterative U تکراری
frequentative U تکراری
repetitive U تکراری
redundant U تکراری
repetitious U تکراری
recapitulatory U تکراری
recapitulative U تکراری
interative U تکراری
re-run U برنامهی تکراری
duplicate U تکراری تکثیرکردن
duplicated U تکراری تکثیرکردن
duplicating U تکراری تکثیرکردن
motifs U واحد تکراری
motif U واحد تکراری
to trot out U شر و ور تکراری گفتن
re-runs U برنامهی تکراری
re-running U برنامهی تکراری
to regurgitate U شر و ور تکراری گفتن
re-ran U برنامهی تکراری
interative algorithm U الگوریتم تکراری
interative process U فرایند تکراری
iterative methode U روش تکراری
iterative process U فرایند تکراری
iterative solution U راه حل تکراری
duplicates U تکراری تکثیرکردن
recursive equations U معادلات تکراری
repeating unit U واحد تکراری
theme song U قطعه تکراری
frequentative U فعل تکراری
iterative U ازسر گیرنده تکراری
repeating decimal number U عدد دهدهی تکراری
to regurgitate U وراجی تکراری کردن
to trot out U وراجی تکراری کردن
routine work U کار تکراری عادی
I keep repeating himself U همش حرفای تکراری
repeated U نقش تکراری و پی در پی [بندی] [قالی]
rehash U تکرار مکررات چیز تکراری
rehashed U تکرار مکررات چیز تکراری
rehashes U تکرار مکررات چیز تکراری
instance U شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
instances U شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
rebroadcast U برنامه تکراری پخش کردن
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
to trot out U حرف مفت تکراری زدن
platitudinous U تکراری و پیش پا افتاده کردن
to regurgitate U حرف مفت تکراری زدن
recapitulated U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
to get into a rut U یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
recapitulating U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
diaper pattern U طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
wave form U شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
load U فیلم
film leader U فیلم
loads U فیلم
filmed U فیلم
film U فیلم
instruction film U فیلم اموزشی
instruction film U فیلم درسی
negative film U فیلم منفی
peepshows U فیلم شهوانی
peepshow U فیلم شهوانی
telefilm U فیلم تلویزیونی
reversal film U فیلم معکوس
positive film U فیلم مثبت
picturize U فیلم برداشتن از
phonofilm U فیلم صدادار
phonofilm U فیلم سخنگو
as good as a play <idiom> U مثل فیلم
talkie U فیلم ناطق
filmier U فیلم مانند
microfilmed U میکرو فیلم
filmiest U فیلم مانند
microfilmed U ریز فیلم
cinematograph U اپارات فیلم
filmy U فیلم مانند
moving picture U فیلم سینما
microfilm U میکرو فیلم
microfilm U ریز فیلم
film-strips U نوار فیلم
film-strip U نوار فیلم
film strip U نوار فیلم
microfilms U میکرو فیلم
filmed U فیلم سینما
advertising spot U فیلم تبلیغاتی
talkies U فیلم ناطق
acetate film U فیلم استاتی
microfilming U میکرو فیلم
film recorder U ضباط فیلم
film reader U فیلم خوان
film developer U سازنده فیلم
microfilming U ریز فیلم
x ray film U فیلم رونتگن
filmed U فیلم عکاسی
microfilms U ریز فیلم
film U فیلم سینما
film U فیلم عکاسی
filmstrip U فیلم سینمایی
film recorder U فیلم نگار
leitmotive U عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
leitmotif U عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
magnetic thin film U فیلم نازک مغناطیسی
false colour U فیلم رنگی مصنوعی
playoffs U نشان دادن فیلم
Color films(T. V). U فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
Make three copies of each film. U از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
film badge U برگ شناسایی فیلم
dubs U فیلم را دوبله کردن
dubbed U فیلم را دوبله کردن
dub U فیلم را دوبله کردن
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
fast-forward U جلو زدن فیلم
technicolour U روش فیلم رنگی
geneva stop U سیستم نگهدارنده فیلم
filmstrip U فیلم عکاسی 53 میلمتری
camera magazine U کاست فیلم دوربین
cinematograph U دوبین فیلم برداری
metol U دوای فهور فیلم
magnetic film storage U ذخیره فیلم مغناطیسی
magnetic film memory U حافظه با فیلم مغناطیسی
image format U اندازه فیلم عکاسی
scenario U متن فیلم سینمایی
magnetic film U لایه فیلم مغناطیسی
talkie U صنعت فیلم ناطق
playoff U نشان دادن فیلم
rerun U نمایش مجدد فیلم
talkies U صنعت فیلم ناطق
sneak preview U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
magnetic thin film memory U حافظه فیلم نازک مغناطیسی
film U تاری چشم فیلم برداشتن از
horse opera U فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
sneak previews U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
newsreel U فیلم اخبار جاری روز
spaghetti westerns U فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
filmed U تاری چشم فیلم برداشتن از
It was a sI'lly boring film (movie). U فیلم لوس وخنکی بود
scenario U متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
scenarios U متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
semidocumentary U فیلم سینمایی نیمه مستند
camera magazine U جعبه محتوی فیلم عکاسی
newsreels U فیلم اخبار جاری روز
spaghetti western U فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
protection U کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
scenario U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenarios U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
Black and white. U سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
She portrays a dancer in the film. U او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
smash hit <idiom> U نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
holds U بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold U بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
lenticulate U ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
It was filmed on location. U صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
rewinding U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
prescore U ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
documentarian U کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
lithography U کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
rewind U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
reprographics U ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
camera-shy U کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
rewound U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? U این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
unwatchable [film, TV] <adj.> U ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
negative U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
footage U طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
sound frack U محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
soft ware U وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
grey scale U سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
geneva stop U کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
blips U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
computer output microfilm recorder U دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
computer output microfilm U فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
com U فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
non-directional design U طرح فراگیر [این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
phototypesetter U وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
cellulose acetate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
The documentary tries to be truthful to the events. U این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
photo offset U چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
Miri design U طرح بته میری [طرح بته جقه] [این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
The message of the film is that ... U پیام این فیلم این است که ...
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com